استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{➍}
جین:نمیشه مادر پدرمم تو خطرن
شوگا:چطوری؟؟
جین:اونا میخوان منو تحت فشار بزارن تا کلا از بین برم و کاری که نباید رو انجام بدن ، بخاطر همین باید خودم باید برم و بهش رسیدگی کنم اینطوری دیگه جرعت همچین کاری رو ندارن
نامی:اوکی
جین:فقط ، بعد من شوگا باند و دست بگیره ، نامجون خودت میدونی که وقت این کارارو نداری وگرنه ...
نامی:اره اره میدونم ولش کن
جین:اوکی دیگه من برم اماده بشم
هوپی:اوکی برو که دیرت نشه
جین رفت
شوگا:خبری از ته نشد؟
نامجون:نه هنوز هیچ پیغامی نداریم
شوگا:نتونستی ردیابیش کنی؟
نامجون:نه ، شمارش غیر قابل ردیابیه خیلی حرفه ای کار میکنه
هوپی:اون با جین مشکل داره مطمئنی با تو مذاکره میکنه؟؟
شوگا:من اونو خوب میشناسم ، مطمئنم این کارو میکنه
نامی:خوب بریم که شروع کنیم
.
.
.
هیو:فک کنم اصلا براشون مهم نیست که دوستشون اینجاست
ته:ف..فکرشم نکن ، حتما تا..تا الان دارن نقشه حمله رو میکشن
هیو:اوج جینی که من میشناسم خیلی سریع عمل میکنه
ته:خو..خوبه که میدونی و..ولی فک ن..نکن که..که برنده شدی ، تو فقط یه مگس مزاحمی هستی که بالاخره از شرت خلاص میشیم
هیو:دیگه داری پاتو از گلیمت دراز تر میکنی
ته:گلیم من ا نقدر دراز هیت که پام ازش بیرون نره
هیو:ببندینش ، اقای کیم تازه از اینحا ماجرا شروع میشه
تهیونگ و بستن به چهارچوب اهنی که وسط سالن بود
هیونجین یه چاقوی براق طراحی شده قشنگ برداشت:
یکی از بهترین چاقو هامه میبینیش؟؟فک کنم با این تیکه تیکه کردن اعضای بدنت بیشتر کیف بده
ته:ببینیم
هیو:میدونی چیه؟؟ همه بدبختیای ما از خانواده و دوستای شما شرو میشه
اون از اون بابای حرومزادت که با نابلدیش زد بابای منو کشت و اون از جین که میخواد منو نابود کنه ، البته فک نکنم دومی شدنی بشه چون من زرنگ تر از اونم
ته:هع به همین خیال باش اگه منم بکشی اون کار خودشو میکنه
ب(بادیگارد):قربان
هیو:بله؟؟
ب:یه دختری اومده میگه اسمش ...
.
.
کوک:ش..شوگا
شوگا:بله؟
نامی:فک کنم پیدا کردم
کوک:جینهو نیست
شوگا:چی؟؟
نامی:کجا رفته؟؟
کوک:رفتم توی اتاق دیدم یه نامه گذاشته بخونش..
منو ببخش شوگا من نمیتونستم بزارم یکی دیگع از عزیز ترین فرد زندگیم و دوباره از دست بدم
...
شوگا:چطوری؟؟
جین:اونا میخوان منو تحت فشار بزارن تا کلا از بین برم و کاری که نباید رو انجام بدن ، بخاطر همین باید خودم باید برم و بهش رسیدگی کنم اینطوری دیگه جرعت همچین کاری رو ندارن
نامی:اوکی
جین:فقط ، بعد من شوگا باند و دست بگیره ، نامجون خودت میدونی که وقت این کارارو نداری وگرنه ...
نامی:اره اره میدونم ولش کن
جین:اوکی دیگه من برم اماده بشم
هوپی:اوکی برو که دیرت نشه
جین رفت
شوگا:خبری از ته نشد؟
نامجون:نه هنوز هیچ پیغامی نداریم
شوگا:نتونستی ردیابیش کنی؟
نامجون:نه ، شمارش غیر قابل ردیابیه خیلی حرفه ای کار میکنه
هوپی:اون با جین مشکل داره مطمئنی با تو مذاکره میکنه؟؟
شوگا:من اونو خوب میشناسم ، مطمئنم این کارو میکنه
نامی:خوب بریم که شروع کنیم
.
.
.
هیو:فک کنم اصلا براشون مهم نیست که دوستشون اینجاست
ته:ف..فکرشم نکن ، حتما تا..تا الان دارن نقشه حمله رو میکشن
هیو:اوج جینی که من میشناسم خیلی سریع عمل میکنه
ته:خو..خوبه که میدونی و..ولی فک ن..نکن که..که برنده شدی ، تو فقط یه مگس مزاحمی هستی که بالاخره از شرت خلاص میشیم
هیو:دیگه داری پاتو از گلیمت دراز تر میکنی
ته:گلیم من ا نقدر دراز هیت که پام ازش بیرون نره
هیو:ببندینش ، اقای کیم تازه از اینحا ماجرا شروع میشه
تهیونگ و بستن به چهارچوب اهنی که وسط سالن بود
هیونجین یه چاقوی براق طراحی شده قشنگ برداشت:
یکی از بهترین چاقو هامه میبینیش؟؟فک کنم با این تیکه تیکه کردن اعضای بدنت بیشتر کیف بده
ته:ببینیم
هیو:میدونی چیه؟؟ همه بدبختیای ما از خانواده و دوستای شما شرو میشه
اون از اون بابای حرومزادت که با نابلدیش زد بابای منو کشت و اون از جین که میخواد منو نابود کنه ، البته فک نکنم دومی شدنی بشه چون من زرنگ تر از اونم
ته:هع به همین خیال باش اگه منم بکشی اون کار خودشو میکنه
ب(بادیگارد):قربان
هیو:بله؟؟
ب:یه دختری اومده میگه اسمش ...
.
.
کوک:ش..شوگا
شوگا:بله؟
نامی:فک کنم پیدا کردم
کوک:جینهو نیست
شوگا:چی؟؟
نامی:کجا رفته؟؟
کوک:رفتم توی اتاق دیدم یه نامه گذاشته بخونش..
منو ببخش شوگا من نمیتونستم بزارم یکی دیگع از عزیز ترین فرد زندگیم و دوباره از دست بدم
...
۴۲.۱k
۰۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.